سلام بر عظمت مصطفی (علیه الصلاة والسلام) ..

سلام بر عظمت مصطفی (علیه الصلاة والسلام) ..


سلام بر عظمت مصطفی (علیه الصلاة والسلام) ..

درباره شاعر پر آوازه عرب "ابوالطیب المتنبی" آوردهاند؛ که چهل شاعر زمان خود را زنده بگور کرد! بدین معنی که در زمان او چهل شاعر و ادیب ورزیده بود که اگر همزمان با "المتنبی" نمیزیستند نام و نشانی مییافتند، ولی توان ادبی و شخصیت کاریزمایی او آنها را از اذهان بکلی ناپدید کرد. و قدرت شاعریش بر شعر و ادب آن شاعران چیره گشت. درست چون نور خورشید که چون تابیدن گیرد اثری از ستارگان تابان در آسمان نمیگذارد.


همه شخصیت‌های تاریخی چنین وضعی دارند، هر چند بدانها نزدیک شوی به همان اندازه کوچک وهیچ میشوی! تنها شخصیتی که نزدیکی به بزرگی و عظمت او مقام آفرین است شخصیت آقا و سرورم؛ رسول الله – صلی الله علیه و سلم، و جانم فدایش – است، که نزدیکی به آفتاب وجودش تو را ماه میگرداند. عظیمی که در مکتبش عظمای تاریخ را تربیت نمود.


تاجرانی گمنام چون ابوبکر، عمر، عثمان و عبدالرحمن بن عوف را در لابلای کوه‌های خشک و بیآب و علف مکه، و ابوذرهای گم در صحرای بیساحل عرب، و صدها افرادی چون مالک، شافعی، ابوحنیفه و احمد بن حنبل و ابن تیمیهها را چه کسی میشناخت؟!

صحابه و یاران و دست پروردگان آن مقام سعادت، و پس از آنها هر یک از مؤمنان تا بروز قیامت، با بیش نزدیک شدن به پیامبر اکرم – صلی الله علیه وسلم – بیش از پیش بها و ارزش یافتند، و به همان اندازه که به مقام عظمت پیامبر اکرم – صلی الله علیه و سلم – نزدیکتر میشوند بر عظمت خود میافزایند، درست چون ماه که نور خود را از خورشید به عاریه میگیرد!
و شأن و مقام صحابه و یاران پیامبر اکرم – صلی الله علیه و سلم – بخودی خود گواهی است بر عظمت و مقام آنحضرت – صلی الله علیه و سلم -.

 

 افرادی که بازتاب عظمت پرتو پیامبر از هر یک از آنها ستارهای درخشان ساخت که میتواند برای بشریت راهیاب باشد.
برای شناخت هر شخص کافی است به اطرافیان و دوستان و افراد بسیار نزدیک و وابسته به او نگاهی بیندازی. اگر گروهی شیاد و جاه طلب، زر اندوز و چپاولگر، منافق و خودخواه، چاپلوس و بیشخصیت را دور و بر او دیدی میتوانی دریابی که چنین شخصیتی حتما به اینگونه افراد تمایل دارد و چنین صفات زشتی بر او چیره است.


در مقابل؛ وجود افرادی وارسته، ایثارگر، مؤمن و با تقوا، پارسا و علم اندیش، عابد در محراب عبادت و مجاهد در میدان نبرد، در کنار هر فردی گواهی است بر شخصیت برازنده آن انسان.


شیاطینی که چشم دیدن تابش آفتاب نبوت را ندارند، همواره برای خورده گیری از مقام والای نبوت در پی ویران ساختن شخصیت صحابه و یاران و نزدیکان او بودهاند، تا با ترور شخصیتی آنها بسوی عظمت پیامبر اکرم – صلی الله علیه و سلم – و بزرگی و مقام او سنگ پرانی کنند!

عجب مقامی است تو را ای رسول هدایت و رستگاری که انعکاس تابش صداقتت بر قلب راهزنی در دل صحرای سوزان او را "ابوذر"؛ زبان تلخ حق، و بر قلب پسر ابوقحافه او را صدیق؛ یار غار، و بر دل هیزمشکنی گمنام او را عمر فاروق؛ ترازوی سنجش حق و باطل، و بر قلب سنگدل نیزه پرانی، او را خالد؛ شمشیر بران خدا، و بر دل پسر ابوطالب او را علی مرتضی؛ داماد رسول خدا، و بر سینه صحرا نوردی شکارچی او را حمزه؛ اسد الله و سید الشهداء ... ساخت!

حقا که پرتو نور وجودت معجزه آفرین است. اگر برادرت عیسی با دمیدن روح معجزه مرده را به یاری خداوند زنده میکرد تو امتی را از هیچ بوجود آوردی!..
أَخوكَ عيسى دَعــــــا مَيتـاً فَقـامَ لَـهُ وَأَنتَ أَحيَيـتَ أَجيــــــالاً مِـنَ العدمِ
یا سبحان الله!.. بنگرید به عظماء و بزرگان تاریخ!..

البته بسیاری از این بزرگان و نامداران از مقام بزرگی هیچ نداشتند، تنها منافع افرادی شیاد بدانها گره خورده، که برای رسیدن به خواستههای خود با آب و تاب از کاهی کوهی ساختهاند.


چه بسا که اعلام و رسانههای گروهی برای رسیدن به برخی منافع سیاسی و یا اقتصادی کسی را به عنوان یک شخصیت عظیم و وارسته معرفی میکند. و یا سجاده نشینان مذهب فروش برای چاپیدن ثروت، دست به دوشیدن نادانی و جهالت مردم زده، امام زاده و قبر و مزاری دست و پا کرده کرامات تراشی و بزرگ سازیها میکنند! و این تنها رسول خدا – صلی الله علیه و سلم – است که بنا به امر قرآن کریم بدور از خودنمایی بدان چیزی افتخار میورزد که در عرف سایر فرزندان آدم هیچ ویژگی خاصی بشمار نمیآید:
(قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ‌ مِّثْلُكُمْ ..) [الکهف: 110] - بگو که من هم مانند شما بشری هستم..-.


((إنما أنا عبدالله ورسوله)) – من بنده و فرستاده پروردگارم-. [صحیح بخاری]
و زیباترین لقب نزد او بر زبان پروردگارش "بندگی" است. «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَ‌ىٰ بِعَبْدِهِ ...» [الإسراء: 1] - پاک و منزه است خدایی که در شبی بنده خود را سیر داد...-


این برده الهی چون افرادی را میبیند که در مقابل هیبت و بزرگی او بلرزه میافتند به آرامی خود را به دلهای آنها نزدیک کرده میفرماید: ((هَوِّنْ عَلَيْكَ فَإِنِّي لَسْتُ بِمَلِكٍ، إِنَّمَا أَنَا ابْنُ امْرَأَةٍ مِنْ قُرَيْشٍ كَانَتْ تَأْكُلُ الْقَدِيد)). (آرام باش، من پادشاه نیستم. من پسر زنی قریشی هستم که گوشت – نان - خشک میخورد). [سنن ابن ماجه، طبقات ابن سعد، وأخلاق النبی، ابوالشیخ اصفهانی]


و چون در روز تشیع جنازه پسرش "ابراهیم" خورشید گرفتگی روی داد، و برخی این حادثه فلکی را به بزرگی و مقام او ربط دادند. چون عظماء دروغین از آن سوء استفاده نکرده هیچ، با این تصوری که میتوانست بر "بشریت" او لطمه وارد کند به مقابله برخواسته فرمود: ((إِنَّمَا الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ آيَتَانِ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لا يُخْسَفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَلا لِحَيَاتِهِ)) خورشید و ماه دو نشانه از نشانههای عظمت و قدرت الهی میباشند. برای مرگ و زندگی کسی کسوف و خسوف نمیکنند! [صحیح بخاری و صحیح مسلم]
و چون دخترکی خوش آواز در وصف ایشان سرود؛ «وفینا نبی یعلم ما فی غد» [صحیح بخاری] - در میان ما پیامبری است که از فردا خبر دارد – با پرخاش اصلاحگر او را از این حرفهای بیاساس باز داشته فرمودند که من از غیب هیچ اطلاعی ندارم، و این تنها خداوند متعال است که از غیب خبر دارد.


(قُل لَّا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّـهُ ۚ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ ۚ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ) [الأعراف:١٨٨]

"بگو که من مالک نفع و ضرر خویش نیستم مگر آنچه خدا خواسته، و اگر من از غیب (جز آنچه به وحی می‌دانم) آگاه بودم بر خیر و نفع خود همیشه می‌افزودم و هیچ‌گاه زیان و رنج نمی‌دیدم، من نیستم مگر رسولی ترساننده، و بشارت دهنده گروهی که اهل ایمانند." ..

 
و با وجود اینکه سرور عالمیان و سید بشر بودند، میفرمودند:
((لَا تُطْرُونِي كَمَا أَطْرَتِ النَّصَارَى عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ ، فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُهُ.. )). [صحیح بخاری] ..

"چون مسیحیان مرا وصف و ثنای بیجا نکنید. من تنها بنده خدا و فرستاده او هستم"..

و در کمال تواضع و فروتنی میفرمودند: ((لا تخيروني على موسى)) – مرا بر حضرت موسی برتری ندهید -. [بخاری و مسلم]
و همچنین میفرمودند: ((لا ينبغي لعبد أن يقول: أنا خير من يونس بن متى)). [بخاری و مسلم] «شایسته نیست کسی بگوید؛ من از یونس فرزند متی بهترم!»
ضرب المثل چینی میگوید: اگر خواستی به فکر سال آیندهات باشی برنج بکار، و اگر در فکر 20 سال آینده هستی درخت بکار، و اگر در فکر قرنهای آینده هستی انسان بکار!..


پیامبر اکرم – صلی الله علیه وسلم – برای رهایی بشریت انسان کاشت. انسان‌هایی که در پرتو تعالیم انسان ساز او چون ستارگان هدایت و رستگاری در آسمان میدرخشند، و دل تاریکیها را دریده، روشنی هدایت را به جهان و جهانیان ارمغان میدهند.
آخرین آیه سوره فتح، که گویا نمادی است از بزرگترین فتح رسول اکرم – صلی الله علیه وسلم – که همان فتح دلها باشد از آن درختان تنومند و بلند قامت سخن میگوید:

(مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّـهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖتَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا). [الفتح:٢٩] ..
"محمد (صلی اللّه علیه و آله و سلم) فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار قویدل و سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند، آنان را در حال رکوع و سجود نماز بسیار بنگری که فضل و رحمت خدا و خشنودی او را می‌طلبند، بر رخسارشان از اثر سجده نشانه‌های نورانیّت پدیدار است. این وصف حال آنها در کتاب تورات و انجیل مکتوب است که (مثل حال آن رسول) به دانه‌ای ماند که چون نخست سر از خاک برآورد جوانه و شاخه‌ای نازک و ضعیف باشد بعد از آن قوّت یابد تا آنکه ستبر و قوی گردد و بر ساق خود راست و محکم بایستد که دهقانان را (در تماشای خود) حیران کند (همچنین محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم و اصحابش از ضعف به قوّت رسند) تا کافران عالم را (از قدرت و قوّت خود) به خشم آرند. خدا وعده فرموده که هر کس از آنها ثابت ایمان و نیکوکار شود گناهانش ببخشد و اجر عظیم عطا کند.".


همه عظماء و بزرگان تاریخ؛ چه آنهایی که افرادی برای رسیدن به منافع خاص خود با به کار گذاشتن آینههای مقعر و محدب از آنها عظماء و بزرگان ساختهاند، و چه آنهایی که سوار بر همت و اراده خود قامتی بالا کشیدهاند، چون موشک هر چه از ما دور میشوند از بزرگی آنها کاسته میشود و با مرور زمان خبری از آنها بجای نمیماند! و این تنها رسول الله – صلی الله علیه و سلم – است که هر چند گذر زمان او را از ما دور کند بر بزرگی و عظمت او افزوده میگردد، و بشریت هر روز بیش از پیش او را میشناسد و به جوانبی از عظمت و بزرگی و شموخ مقام او پی میبرد!..


بنازم بزرگیت را ای رسول خدا – صلی الله علیه وسلم -!
آن بزرگی و مقامی که در شب معراج پردههای تجلی عظمت را دریده، در کمال بندگی از بلندی ملایک گذشته به سدرة المنتهی رسید، و پس از ثبت این مقام والا و همکلام شدن با پروردگار و آفریدگارش، کمال بزرگی و عظمت خویش را بیش از پیش نمایان نموده آن بلندای عظمت را رها کرده به زمین بازگشت تا با وجود آن شخصیت بیمانندش، معلم انسان پر از کم و کاستی گردد. راه را به چوپانان بیسواد، و صحرا نشینان زمخت طبع و بشریت غافل تا بروز ازل بنمایاند! باز بنازم استادیت را!..

استادان بزرگ را توان تحمل شاگردان کوچک نیست. تنها نخبگانند که حرفهای آنها را میتوانند درک کنند، این تنها محمد مصطفی – صلی الله علیه و سلم – است که استاد همه اقشار بشر بود. نخبگان و عامه مردم تا بروز قیامت از هر رنگ و بومی که باشند از دریای بیساحل او بقدر نیاز و ظرفیت خود میتوانند بهره گیرند.


معلمی که از محضر درسش همانطور که ابن مسعودها و ابوهریرهها درهای سفته حکمت و درایت جمع کردند، آن صحرانشین جاهلی که در کنجی از مسجد خواست ادرار کند، و آن اعرابی زمخت و بیفرهنگی که گریبان استاد را چاک کرده بر او داد کشید: بده به من از این ثروت که این نه مال توست و نه مال پدرت! همه بهرهها برده، علم و اندرز آموختند..


همه اطیاف مردم با تمام طبائع و خصالها میتوانستند از پرتو تربیت و حکمت او استفادهها برند. و آن دلهایی که از کینه و حقد لبریز شده در پی ترور او خنجر زیر بغل گرفته بودند، چون به محضر استادیت او نزدیک میشدند به یکباره شیفته اخلاق و بزرگی او گشته، تمام عمر پروانهوار دور شمع وجودش میچرخیدند.


مگر نه این بود که گرمای مقامش یخچالهای روی هم انباشته حقد و کینه عمری را ذوب نمود و آن پادشاه حقد و اهریمن دینستیز را در یک آن؛ اسیر عشق و محبت و اخلاق والای خود ساخته چون فرشتگان اهریمن ستیز نمود؟!.. تا بدانجا که عمر شد معیار شناخت حق و باطل!.. هر آنکه با عمر است؛ حق است. و هر آنکه از عمر گریزان؛ شیطان!..


معلمی که برای جهانیان رحمت و شفقت و مهر «رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ» بود، و برای مؤمنان مهربان و مشفق؛ (رَءُوفٌ رَّحِيمٌ ) ..

با وجود اینکه آرامش و راحتیش را در راز و نیاز با خدایش مییافت و به عزیزش بلال؛ برده سیاه حبشی که شرف دین بدو مژده بهشت در دنیا بخشیده بود، میفرمود: ""أرحنا بها يا بلال" – نماز را بر پا دار تا در لذت مناجات آرامش یابیم! چون به نماز میایستاد و صدای گریه کودکی را میشنید؛ جوشش رحمت قلبش به آن کودک گریان، و دلسوزیش برای مادر دلباخته کودک، باعث میشد نماز که معراج اوست بسوی پروردگارش، و راز و نیازش با خالق و معبودش را خلاصه کند!..

سلام بر عظمت و بزرگیت!..

هر چند به بزرگ و عظیمی نزدیکتر شوی صفات و ویژگیهایش کمرنگتر شده، کاستیها و عیبهایش چشمگیرتر میشوند، و در نتیجه بالا رفتن درک و فهم شما، از عظمت او نزدتان کاسته میشود!
و این تنها پیامبر اکرم – صلی الله علیه وسلم – است که هر چه بیشتر به او نزدیک شوی بیش از پیش شیدایش گشته غرق وجودش میگردی.
عجبا این رسول هدایت را!...

کتابی بود باز باز.. بیست و چهار ساعت شبانه روز زیر رقابت اجتماعی جامعه قرار داشت. یک لحظه از زندگی ایشان را نمییابی که چشمان مخالفان و دشمنان ستیزهجو و یا دوستان و پیروان از او غافل باشند. در بازار، خانه، مسجد، سفر، شب و روز زیر چشمهای خورده بین است، و هیچ دوست و دشمنی هرگز بر او خرده نگرفته!
نه دشمن توانست عیبی در او بیابد و نه دوست توانست همه خوبیهایش را ببیند..


میگویند؛ هیچ بزرگی در خانه خود بزرگ نیست و هیچ پهلوانی در بین خویشانش پهلوان نیست!

مگر آقا و سرورم رسول الله – صلی الله علیه وسلم -!.. در خانهاش بین همسرانش که 12 تا بودند، و در روز رحلتشان بسوی پروردگارشان 9 همسر در خانهاش بود در کمال عظمت و بزرگی یاد میشدند. قهرمانی و هیبت آمیخته به تواضع و فروتنی ایشان نقل مجلس نزدیکان قبل از دیگران..


گواهی مادران مؤمنان؛ زنانی که هر یک برای دیگری هوو بود، در حق نماد عدل و سنبل خوبیها و الگوی هدایت به تنهایی خود برهانی است روشن بر عظمت و بزرگی و مقام او.. چه که هووها – هم زنها – حتی بخاطر انتقام از همدیگر حرفهای یکدیگر را رد میکنند و یا اینکه پس از مرگ شوهر بخاطر سرد کردن دلهایشان پرده از عیبهای او برمیکشند، و تنها این همسران پیامبر اکرم – صلی الله علیه وسلم- بودند که جز خوبی از این پادشه خوبان هیچ ندیدند. و جز میوه کمال هیچ از رخسار جمالش نچیدند:

از دم صبح ازل تا بقیام عرصات = بر سر و پای دلارای محمد صلوات
شکند تیغ زبانم همه دم شاخ نبات = باد بر قامت رعنای محمد صلوات
فرض عینست می‌بگویم تا وقت ممات = دم بدم بر گل رخسار محمد صلوات

برادران و خواهران گرامی برای آشنا شدن با سیرت و اخلاق والای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می توانند به بخش سیرت و سنت نبوی در کتابخانه عقیده مراجعه نمایند. این بخش شامل 58 کتاب مفید در این موضوع می‌باشد که شما می‌توانید هر کتابی را که بخواهید به راحتی داونلود نمایید.

بخش سیرت و سنت نبوی ..

* - دکتر مهاجر